گزارش ثانويه

خدا رو شكر امروز بهترم
هنوز اشكم ميريزه ولى خب بهترم
اينجا از دلم بگم
يه غمى دارم كه اينجوريه، اين پسرى كه تو اين فيلم فوت كرد يه پسر معتقد مسيحي بود؛ يعنى تو اتاقاي بيمارستان و موقع شيمى درمانى با انجيلش راه ميفتاد تو اتاقا و از خدا حرف ميزد. 
حالا هي غصه دارم كه اگه مسلمون بود چى؟ اگه يكى يادشون ميداد متوسل شن به امام رضا، چميدونم يكى بهشون تربت كربلا مى داد، يكى ٧٠ تا حمد ميخوند، نميدونم يه كارى. يه چيزى. 
نه كه بگم ما كه مسلمونيم ديگه در امانيم. شايد هم هستيم. ميفهمين چى ميگم؟ خودمم گيج گيجم. 
بعد فكر مى كنم اگه همه چيز سر جاش بود چي؟ اگه امام زمان بالا سرمون بود. اگه قبول مى كردند كه امامت و حكومت بايد يجا باشه. آخ اگه بياد امام زمان. ديگه بيمارى و فقر و اينا نيست. ميتونى فكرشو بكنى؟ 
چرا نشستيم؟ چرا فاتحه خونديم به دنياى خودمون و بقيه؟ 

الانم بغض اينجاست.

خب خب خب
پست خيلى درخشانى در پيش نداريم! به ورزش و رژيم و شكرگزارى كه نرسيدم هيچ، تپل ترك هم شدم كه حرفى توش نباشه. 
غصه مه! گفتم بيام اينجا.
يه فيلم ديديم با همسر جان. Forevere love
خب حالا داستانش كه از اول معلوم بود؛ يه زوج عاشق كه آقاهه به اون گلى سرطان گرفت و رفت. حالا همين داستان دو سه روزه غمباد شده سر گلوم. هى يادم مياد و اشكم راه ميفته. 
يه معلم داشتيم؛ مى گفت شما از غصه مردم ناراحت ميشين چون خودتون رو جاشون ميذاريد؛ حالا نميدونم دور از جونم غمم اينه يا چيز ديگه. 
البته پسر خيلى دسته گل بود، يعنى همچون آدمى هيچ وقت از ذهن نميره كاراش ديگه. 
بعد هى به خودم ميگم فيلمه بابا، كه اولش نوشته بود براساس داستان واقعي كه حالا اگه ننوشته بود هم كلى زندگى اينجورى لابد هست. 
آدم ها چه غم هاى بزرگى دارن.  خدا كمكون كنه. 
باز ميرسيم به اينكه چقدر كم شكريم. 
 
راستى امروز سالگرد عروسيمونه :) دعامون كنيد 😍

بنویسم؟

حالا درسته كه گفتم زندگى‌هامون خیلی شُکرپذیره؛ ولى خب دليل نمى‌شه حالا که خورده تو ذوقم چپ‌چپ خدا رو شکر نکنم ؛)
همينجوری حرف می‌زنم تا ببينم به كجا می‌رسم. 
چندتايى غر دارم به خودم. می‌زنم به شما D:
اوليش اين كه چرا عين بادكنكم؟ هى تلاش مى‌كنم لاغر می‌شم باز ول مى‌کنم و بدتر از قبل. الانم دارم مى‌تركم ديگه :( 
دوميش اينه كه چند وقته مى‌خوام تمرينات شكرگزارى انجام بدم كه اونم هى ول مى‌كنم :( 
ديگه دلم ميخواد يه كسب‌و‌كار راه بندازم، يه نيمچه كسب‌و‌كارى با خانواده راه انداختيم، ولى كارى كه مال خودمون باشه می‌خوام. احساس بى‌هنرى مى‌كنم. 
 
چهارميش هم همين، اينكه مسلمون نيستم. اين وضعه تسليم جلو خداست؟ حالا كه حرف من نشده باز شل‌ و‌ ول شدم، تا كى نزديك حاجت‌گيرى بشه و بجنبم؟ 
 
واى چه غرى زدما. 
ان‌شالله امشب برنامه‌ريزى مى‌كنم و فرداها خبر مى‌دم چه كردم. 

از عمر، از انتظار

چرا نمى‌نویسم؟
نمی‌دونم؛ حتی سرم به کار مفیدی هم گرم نیست که دلم گرم باشه به عمرم که میره. 
این چند وقت که خودم گاهی ته دلم آه کشیدم با خوندن یه وبلاگی، فهمیدم چه زندگی‌های حسرت برانگیزی داریم و می‌گذریم از کنارش. 
حالا چی بگم؟ خدا رو شکر زندگی مشترک و غیرمشترک خوبه. ان‌شالله برای همه خوب باشه.
چی می‌شه نعمت‌ها واسمون عادی می‌شن؟ کم نعمتیه خانواده؟ امنیت؟ سلامتى؟ 
 
 
اين باشه كه مگه زبونم گرم شه و شروع كنم دوباره به نوشتن. اميدوارم البته. 
 
پ.ن: چند نفرى سراغم رو گرفتن، خيلى چسبيدا :)

 

من هنوز سال رو مينويسم ٩٤ :|

+ ديشب داشتم واسه همسر جان افاضات ميفرمودم درباره مصر باستان و اينا. گفتم واحد زيبايى براشون "نِفِر" بوده. مثلا "نفر تى تى" يك واحد زيباست ولى كسي كه خوشگل تره چند تا نفر قبل اسمش مياد. همسر جان هم عشق تراوش كرد و گفت تو اگه اون موقع بودي ده تا نِفِر داشتي قبل اسمت [قلب]
خلاصه! يكم گذشت و اومديم بخوابيم. همسر از دستشويي برگشت و ميبينم بهم ميگه "فِرچِ فِرچ" من. ميگم اين چيه؟ ميگه واحد زيبايي مصريا ديگه [تعجب]
 
+ سلاااام [لبخند]

باز خوبه دور و وریامون مهربونن

 

+ اصلا سن آدم از 25 که رد میشه باید تاریخ تولدش و شیفت دیلیت کنه. چیه هی پیر و پیرتر میشی و هیچی به هیچی؟

+ خودم یادمه! هر سال این موقع، افسردگی قبل تولد میگیرتم. هوووف

 

 

روضه

 

بوى گلوى نوزاد

بوى خون

مردهايي كه همراه همسرشون دكتر ميان مقدس ترند :)

نشستم تو اتاق انتظار و منتظرم نوبتم شه. جا نبود، همسرم رفت تو ماشين انتظار بكشه. ولي دل كه شعور نداره، داره به زوج روبه رويي كه كنار هم نشستن و دل و قلوه و اينا حسوديم ميشه.
مردم خيلي گناه دارن، براي هممون دعا كنين، براي همه مريض هاي روحي و جسمي و مادي و معنوي.
 
پ.ن: به نظرتون به خانم چادري اي كه حواسش به حدود حجاب نيست بايد يادآوري كرد؟
آخه چادر سرت كني اون وقت ساق دست و مچ پا و زير چونه و اينا نمايان؟ حيفه كه.  

 

خوشبختي

 

+ داره گوشت خورد ميكنه و با سوت آهنگ ميزنه :)

 

 

ضرب المثلش هم هست :|

صبح كارشناس گياهي برنامه صبحي ديگر يه روش گفت براي تعيين دماي هوا با استفاده از جيرجيرك! 

حالا كه اومدم تست كنم جيرجيركه منقطع ميخونه؛ در اين مقطع تنها كسي كه برامون ناز نكرده بود همين ايشون بودن D:

صبحي ديگر هم شبكه آموزش ميذاره، از ٩:٣٠ تا ١١. من از بقيه صبحگاهيا بيشتر ميپسندم :)

با ما به ازين باش فلاني!

يه سري حرف ها مونده رو دلم؛ نه ميشه بگم و راحت شم. نه ميشه راحت باشم و نگم. 

ميدونم اگه فكراي تو سرم رو به همسر بگم از اين فشاري كه رومه كم ميشه. ولي كار درست كدومه؟ نميدونم و صداي چرخ دنده هاي تو جمجمه م آزاردهنده شده. 

بچه كه بودم وقتي كسي خيلي اذيتم ميكرد( نه هركسي، يكي از آدماي زندگيم) از مامانم كتاب دعا ميخواستم، سواد كه نداشتم، ولي كتاب رو باز ميكردم و واسه اون آدمه دعاي مرگ ميخوندم. الانم دلم ميگه كتاب دعا رو باز كنم. ولي همين شروع بد شدن نيست؟ اينكه دلت بخواد فلاني رو ديگه نبيني؟ در قعر! باهاش خداحافظي كني و حيف!!!

بعضي وقت ها از خودم ميترسم، ازين كه تا كجا ميتونم بد بشم. يعني همين نفرت كه جوونه ميزنه؛ ممكنه خيلي چيزاي ديگه هم با خودش بياره. 

دعام كنين. آبروي همه دست خداست. دعا كنين خدا آبروي ما رو هم تو دستاي امنش نگه داره.

از عشق!

 

+ ميترسم نماز صبحش قضا شه.

پ.ن: سحري خواب مونديم. تشنمه :(

حالا هي شما خودتو از چشم ما بنداز!

+ ميگن چيزي كه اتفاق افتادنش دست شما نيست؛ حتما خيري براتون داره. 

من اگه بتونم اين جمله رو هضمش كنم گامي بزرگ در دوري از جنون ورداشتم!

+ اين چيزايي كه گفتنش تف سر بالاست، خيلي نامرديه. دل آدم ميتركه از نگفتنش.

+ همسرم  از بزرگترين دلخوشيهامه. گفتم كه تير حدس و گمان ها نره سمتش 😀

+ كاش ميدونستم حس ٤-٥ سال ديگه م به معضل كنوني  چيه؟  الان حس مصيبت دامنگير دارم.  هووووف...

 

هفته پيش كربلا؟

انگار كه هزار سال پيش بود.

هزاره بعدي كي مياد؟  

 

هوووووووف

فردا ميشه چهلمين ماهگرد عقدمون! 
فكر ميكنم راز بقا لازم شدم، اين جونورا رو كه ميبينم هي با خودم ميگم دنيا همه هيچ و ... .
ولي الان غر زدنم مياد. دلم خوشي بزرگ ميخواد و از اين ناشكر بودنم هم ناراحته! 
دير اومدن همسر هم بي تاثير نيست. تا وقتي ٢-٣ مياد خب خوبه و خونه داري رو هم دوست دارم. ولي وقتي ٥-٦ ميرسه در و ديوار آدم و ميخورن. بعدش هم چون خسته ست؛ در و ديوار بازم آدم و ميخورن.  
آيا غرهاي من تمام شد؟ 
خير! 
آيا چهلمين ماهگرد اين شكلي بايد باشد؟ 
بازهم خير! 
 
برم بخوابم لااقل فردا صبح يه تكوني به دنيا بدم.
شب بخير  :)

آيا از همه چي خرس؟

آخر شبی همچین با احساس به همسری می‌گم اگه سرخپوست بودیم، اسم سرخ پوستی من چی بود به نظرت؟
بعد تا فکر کنه خودمم ذهنم درگیر شد که یه اسم براش انتخاب کنم که حس حمایت و تکیه گاهی و اینا بهش بده.
بعد ورداشته زل زده به من می‌گه اسمت خرس مهربون بود!!!

فاتحه اوج احساساتم رو خوند! اسم خودش هم شد تبر وحشی!

مسلمان هستم! مذهبي هم!

بعد از كلي جوش مال دنيا زدن، واستادم به نماز.
تكبير گفتم و سوره حمد رو شروع كردم. ولي هي فكر ميكردم يه چيزي كمه.
ديدم سوره حمد رو بدون بسم الله شروع كردم.
ديدم خدا گفت دينداريت عجيب ناقصه. مثل حمد بي بسم الله.

 

خدايا باز هم بهمون رحم كن... باز هم. باز هم. بازهم...

گفت چادر حضرت فاطمه رو دورت پيچيدي، فاطمه نگهدارت باشه.
فكر كردم چقدر بد بودم و هستم كه چادر حضرت زهرا رو دورم پيچيدم و گناه كردم...

ان‌شالله نطقم کم کم باز میشه

سلام :)

حرف ندارم بزنم که :) 
افطار تنهام نشستم پای اینترنت
نوشته‌های امام زمانی‌م رو بردم یه وبلاگ دیگه. یعنی کم کم دارم می‌برم.

زندگی خوبه الحمدلله. 
باز هم می‌گم. ازدواج کنید. ازدواج خوب، خوب است :)

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 27- استحباب اعزام نایب برای زیارت از سوی آن حضرت (ع)

نایب فرستادن به منظور زیارت از سوی امام زمان (ع) از وظایف مستحب مومنان است. رجحان این عمل بدین علت است که یاری نمودن نیکی، مودت نسبت به خاندان پیغمیر (ص) و صِلِه امام (ع) است.
برای استحباب آن به تمام آنچه در حج و طواف و نایب گرفتن دیگری که حج و طواف نماید گذشت؛ می‌توان استدلال کرد و استناد جست.

منبع:
مکیال المکارم ج 2 ص 267

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 25 و 26: طواف بیت الله الحرام به نیابت از امام و یا نایب ساختن دیگری

آنچه بر استحباب طواف کردن از سوی امام زنده به طور خاص دلالت دارد روایتی است که شیخ کلینی در کافی به سند خود از موسی بن القاسم آورده که گفت: به حضرت امام جواد (ع) عرض کردم:
می‌خواستم از سوی شما و پدر شما طواف کنم، به من گفته شد: به نیابت از اوصیا طواف کردن درست نیست. آن حضرت (ع) به من فرمود: بلکه هر قدر که توانستی طواف کن که آن جایز است.

پس بعد از سه سال به آن حضرت عرضه داشتم: پیش از این از شما اجازه خواستم که از سوی شما و پدر شما طواف کنم به من اجازه فرمودید، پس آنچه خدا خواسته بود از شما و پدرتان طواف کردم سپس چیزی بر دلم گذشت و به آن عمل کردم.
فرمود: آن چه بود؟ 
عرض کردم: روزی از طرف رسول خدا (ص) طواف نمودم، آن حضرت (ع) سه مرتبه گفت: درود خدا بر رسول خدا (ص). عرض کردم: روز دوم از طرف امیرالمومنین (ع) و روز سوم از طرف امام حسن (ع) و روز چهارم از طرف امام حسین (ع) و روز پنجم از طرف علی بن الحسین (ع) و روز ششم از طرف ابو جعفر محمد بن علی (ع) و روز هفتم از طرف جعفر بن محمد (ع) و روز هشتم از طرف امام موسی (ع) و روز نهم از طرف پدرت امام علی الرضا (ع) و روز دهم از طرف شما ای آقای من طواف کردم و اینان هستند کسانی که به ولایتشان خداوند را دینداری می کنم 
فرمود: بنابراین به خدا سوگند خدای را دینداری می کنی به دینی که جز آن را از بندگان نمی پذیرد. 
عرض کردم: و بسا که از طرف مادرت فاطمه (س) طواف کردم و گاهی طواف ننمودم فرمود: این طواف را بسیار کن که ان شاالله بهترین عملی است که تو انجام داده ای.

منابع:
فروع کافی 4/314
مکیال المکارم ج2ص264

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 23- حج رفتن و 24- فرستادن نایب که از طرف حضرت حج بجا آورد.

حج رفتن به نیابت از آن حضرت و فرستادن نایب که از طرف آن جناب حج کند؛ بین شیعیان در روزگار قدیم متداول و مرسوم بوده است. بر خوبی و رجحان این عمل اضافه بر این که صله و نیکی و مودت از طرف مومن به امام زمانش (ع) است؛ چندین روایت دلالت دارد که در کتب علمای ما ذکر گردیده، از جمله:
روایت ابن مسکان که در کافی از حضرت امام صادق (ع) آمده که راوی گوید: به آن حضرت عرضه داشتم: کسی از سوی شخص دیگری حج به جای می‌آورد چقدر اجر و ثواب برای او خواهد بود؟ فرمود: برای کسی که از سوی شخص دیگری حج می‌کند اجر و ثواب ده حج خواهد بود.
مولف کتاب می‌گوید:
در حدیثی که آمد بر استحباب نیابت در حج از سوی مومنین و مومنات چه زنده یا مرده باشند دلالت دارد؛ به ویژه اگر از خویشاوندان باشند. پس نیابت در حج از سوی مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج) قدرش بالاتر و ثوابش برتر است، زیرا که آن حضرت مقامش از همه اهل ایمان بالاتر و شان و اجرش از تمامی آنان برتر است. به خصوص با ملاحظه روایاتی که پیش تر آوردیم که تصریح دارند بر این که رعایت خویشاوندان رسول اکرم (ص) مهم تر و برتر و عظیم‌تر است.

منابع:
فروع کافی، 4/312،باب حج به نیابت ح2
مکیال المکارم ج 2 ص 260و 261

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 22- صدقه دادن به قصد سلامتی آن حضرت

صدقه دادن به قصد سلامتی امام زمان (ع) از گونه‌های مودّت نسبت به قربی و بستگان پیغمبر (ص) است که خداوند بندگانش را در کتاب خود به آن امر فرموده است. نمی‌بینی که هرگاه فرزندت یا کسی از عزیزانت را دوست داری و بر او بیمناک هستی به قصد سلامتی او صدقه می‌دهی؟ پس مولای تو از هرکسی به این امر سزاوارتر است. اضافه بر این که این کار از اقسام صله امام (ع) است و این برای خردمندان واضح می باشد.
شیخ صدوق در مجالس به سند خود از پیغمبر اکرم (ص) آورده که فرمود: هیچ بنده ای ایمان نیاورد تا این که من نزد او از خودش مجبوب‌تر باشم و خاندانم از خاندان خودش نزد او محبوب‌تر باشند و عترت من نزد او از عترت خودش محبوب‌تر باشند و ذات من از ذات خودش نزد او محبوب‌تر باشد.

منابع:
امالی شیخ صدوق ص201
مکیال المکارم ج2ص260

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 21- صدقه دادن به نیابت از آن حضرت

صدقه دادن به نیابت از حضرت از نشانه های مودّت و دوستی امام و ولایت او است. آن‌چه که در مدح صدقه دادن و نماز خواندن به نیابت از سایر مومنین وارد گردیده دلالت بر خوبی و رجحان این امر دارد. زیرا که مولای مومنین افضل افراد آنان است و صدقه دادن از سوی او از صدقه دادن به نیابت از سایر مومنین برتر است. اضافه بر دلیلی که در مورد نیابت کردن از امام (ع) در حج و طواف و زیارت و ... وارد شده که اگر کسی آن روایات و مانند آنها را جستجو نماید برتری انجام هرگونه عمل صالح به نیابت از آن جناب را خواهد دانست.
اضافه بر این که این کار از اقسام صِلِه امام (ع) است چرا که صدقه دادن و مانند آن صِلِه است.

منبع:

مکیال المکارم ج 2ص 253

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 20- تسلیم بودن و عجله نکردن

سخن در اینجا در دو بخش بیان می گردد:
بخش اول:در بیان قسمتی از روایات رسیده از امامان
در کافی به سند خود از عبدالله بن کثیر آورده که گفت: در محضر امام صادق (ع) بودم که مهزم بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت شوم! خبر ده مرا این امری که منتظرش هستیم چه وقت خواهد بود؟ حضرت فرمود: ای مهزم! وقت‌گذاران دروغ گویند و عجله‌کنندگان هلاک گردند و تسلیم‌شدگان نجات یابند.
و نیز از منصور آمده که گفت: امام صادق (ع) فرمود: ای منصور! این امر شما نخواهد رسید مگر بعد از نومیدی نه، به خدا سوگند! تا این که از هم جدا شوید و نه، به خدا سوگند! تا این که آزمایش گردید و نه، به خدا سوگند! تا این که شقاوتمند شود هرکه شقاوتمند شدنی است و سعادتمند گردد هرکس اهل سعادت است.

بخش دوم:
در بیان گونه های عجله مذموم و آنچه از مفاسد بر آن مترتب می شود و اینکه سبب کفر و الحاد است.
گاهی عجله کردن در این امر و از دست دادن صبر و تحمل سبب می‌شود که شخص از افراد گمراه کننده و ملحدی پیروی کند که ادعای ظهور می‌نمایند و جاهلانِ غافل از اخبار رسیده از امامان معصوم (ع) را گمراه می‌سازند و با جلوه دادن خیال‌های فاسدشان مطلب را بر عوام مشتبه می‌نمایند و آنان را به خرافات و انحرافات خود فرا می‌خوانند.
عجله کردن در این امر شخص را بر می انگیزد تا از چنین افرادی بدون دلیل و برهان پیروی کند. امامان ما(ع) علامت‌های حضرت صاحب الزمان (عج) و همچنین علائم حتمی ظهور حضرت را به روشن ترین وجه یادآور گردیده‌اند و به ما امر کرده‌اند که بر اعتقاد بر امامت ثابت بمانیم و به کسی که مدعی نیابت گردد یا پیش از آشکار شدن آن علامت‌ها ادعای ظهور کند پاسخ مثبت ندهیم.(مثل احمد الحسن الیمانی)
از خداوند خواهانیم که ما را از فریب جلوه‌گری های شیطان در پناه خود نگاه دارد.

منابع:
اصول کافی ج1ص368و369و370
مکیال المکارم ج2ص238
مکیال المکارم ج2ص245

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 19- شناخت علائم ظهور آن حضرت

شناختن علائم ظهور آن حضرت (ع) به ویژه علائم حتمی که امامان بر حق آن‌ها را خبر داده اند؛ از وظایف مهم شیعیان است.
حدیث صحیحی در کافی از امام صادق (ع) آمده است که فرمودند: علامت را بشناس پس هرگاه آن را شناختی پیش افتادن یا تاخیر کردن این امر تو را ضرر نرساند.
ائمه طاهرین (ع) علامت‌هایی را که خدای تعالی برای ظهور حضرت قائم (ع) قرار داده بیان فرموده‌اند تا راستگو از دروغگو معلوم گردد. علاوه بر این در قسمتی از روایات وقوع بعضی از رویدادهای فتنه انگیز را خبر داده‌اند که گمراهان به سبب آنها به فتنه می‌افتند ولی آنان که احادیث امامان را روایت کرده‌اند و کسانی که از پیش وقایعی که امامان خبر داده اند شنیده و دانسته باشند گمراه نمی‌شوند چرا که به سبب شناختن علائم بر اساس روایات رسیده از امامانشان راستگو را از دروغگو تشخیص می‌دهند.
از خداوند خواستاریم که به ما علم و عمل روزی کند و از خطا و لغزش ما را حفظ فرماید که او است شنوای اجابت کننده.
منبع:
مکیال المکارم ج 2 ص 231

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 18- دعا در زمان غیبت آن حضرت

دعایی است که سید بن طاووس در کتاب مهج الدعوات در حدیثی که غیبت حضرت مهدی(عج) در آن یاد شده؛ آورده است. راوی گوید: عرض کردم: شیعیانت چه کار کنند؟ فرمود: بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج کشیدن، تا آنجا که گوید:عرضه داشتم:به چه چیزی دعا کنیم؟ فرمود:می گویی:
اَللّهُمَّ أَنتَ عَرَّفتَنِی نَفسَکَ وَ عَرَّفتَنِی رَسُولَکَ وَ عَرَّفتَنِی مَلائِکَتَکَ وَ عَرَّفتَنِی نَبِیَّکَ وَ عَرَّفتَنِی وُلاةَ أَمرِکَ. اَللّهُمَّ لا آخُذُ إِلّا ما أَعطَیتَ وَ لا أَوقی إلّا ما وَقَیتَ. اَللّهُمَّ لا تُغَیِّبنِی عَن مَنازِلِ أولیائکَ وَ لا تُزِغ قَلبِی بَعدَ إذ هَدَیتَنِی. اَللّهُمَّ اهدِنِی لِوِلايَةِ مَن فَرَضتَ طاعَتَه.
خدایا! تو خودت و فرستگانت و فرشتگانت و پیغمبرت و والیان امرت را به من شناساندی، خدایا! من نگیرم جز آنچه تو عطا کنی و هیچ نگه دارنده ای جز تو برایم نیست. خدایا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آنکه هدایت کرده ای منحرف منمای. خدایا! مرا به ولایت کسی که اطاعتش را برمن واجب ساخته‌ای هدایت فرمای.

منبع:
مکیال المکارم ج 2 ص 230

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 17- مداومت بر خواندن دعای غریق

عبدالله بن سنان و سيّد بزرگوار رضى الدين علىّ بن طاووس رحمه الله در كتاب «مهج الدعوات» از عبداللَّه بن سنان نقل كرده‌اند كه امام صادق عليه السلام فرمودند: به زودى شبهه‏ اى شما را فرا مى‏ گيرد، پس شما بدون راهنما و امامى هدايت كننده باقى خواهيد ماند، و نجات پيدا نمی‌كند مگر كسى كه به وسيله «دعاى غريق» خدا را بخواند.
راوی گوید: عرضه داشتم: دعاى غريق چگونه است؟
حضرت فرمودند: مى‏ خوانى:
يا اَللَّهُ يا رَحْمانُ يا رَحيمُ، يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبي عَلى دينِكَ.
اى خداوند؛ای رحمان؛ اى مهربان؛ اى دگرگون كننده قلبها ؛ قلب مرا بر دين خود (و لزوم پيروى از آن) ثابت بدار .
پس گفتم: يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأَبْصار، ثَبِّتْ قَلْبي عَلى دينِكَ: اى دگرگون كننده قلب‏ها و ديده‏ ها؛ قلب مرا در پيروى از دين خودت استوار كن.
پس حضرت فرمودند: همانا خداوند بلند مرتبه، «دگرگون كننده قلبها و ديده‏ ها مى ‏باشد»، ولى تو آن طور كه من میخوانم ، بخوان، يعنى به اين صورت: يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبي عَلى دينِكَ.

منابع:
کمال الدین ج2 ص351
مکیال المکارم ج2 ص229

وظایف بندگان نسبت به امام زمان: 16- تداوم بر درخواست معرفت آن حضرت

مداومت کردن بر دعایی که ثقه الاسلام کلینی و شیخ نعمانی و شیخ طوسی به سندهای خود از زراره روایت کرده اند که گفت: شنیدم حضرت امام صادق (ع) می‌فرمود: برای آن جوان پیش از قیامش غیبتی خواهد بود. گفتم: چرا؟ فرمود:می ترسد.  سپس فرمود: ای زراره! و او است منتظر و او است که در ولایتش شک می کنند پس بعضی می گویند:
پدرش بدون بازمانده از دنیا رفت و بعضی از آن‌ها می‌گویند: در حالی که در شکم مادر بود، پدرش فوت کرد و بعضی می‌گویند: دو سال پیش از فوت پدرش متولد شد و اوست منتظر، مگر اینکه خداون دوست دارد که شیعه را امتحان کند پس در آن هنگام است که تشکیک و توهم اهل باطل آغاز می شود. ای زراره اگر آن زمان را درک کردی این دعا را بخوان: َ

للّهُمَّ عَرِّفنِی نَفسَکَ فَاِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنِی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبَیَّکَ،
اَللّهُمَّ عَرِّفنِی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنِی رَسُولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ،
اَللّهُمَّ عَرِّفنِی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنِی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دِینِی.

خدایا! خودت را به من بشناس، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیغمبرت را نخواهم شناخت. خدایا! تو رسولت را به من بشناسان، که اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت،پروردگارا! حجت خودت را به من بشناسان،که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه خواهم شد.

منبع:
مکیال المکارم ج 2 ص 228

آرامش

+ از صداها:

صدای دونه‌های تسبیحش...